فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Fall Into

معنی‌ها

phrasal verb

افتادن در چیزی

phrasal verb

قرار گرفتن در چیزی غیرمنتظره

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
phrasal verb

رده‌بندی شدن، در دسته‌ای قرار گرفتن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fall into

  1. phrasal verb go into something by falling
  1. phrasal verb enter something without having planned it
  1. phrasal verb be classified as; to fall under

ارجاع به لغت fall into

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fall into» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fall-into

لغات نزدیک fall into

پیشنهاد بهبود معانی